مدح و شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام
تـمام حجـم تـنت زیر یک عـبا مانده به روی پهلوی تو چند جای پا مانده نـفـس کـشـیدهای و بـنـد آمده نَـفَـست به سینهات چقدَر استخوان، رها مانده خـدا کـند تو دگر مثـل فـاطمه نشوی خـدای، رحـم کـنـد بر تنِ بجـا مانـده به سجده میروی و مثل بید میلرزی قـیـام کن کـه تـسـلّای ربّـنــا مــانـده هوای غربتِ زندان که جای خود دارد نگـاه یک زنِ رقّـاص بـیحـیا مانـده به فرض هم که خودت از جهان، خلاص شوی هنوز، غربتِ معصومه و رضا مانده کمی اگر غُل و زنجـیرها امان بدهد صدا هنوز در این اشکِ بی صدا مانده دوباره روضۀ جانسوز پنج تن داری بخوان که روضۀ مکشوفِ کربلا مانده بخوان که شمر، نشسته به سینهای خسته اگرچه سینه شکـسته ولی صدا مانده |